شنیده ام که خسته ای ز دوری و ز فاصله همیشه اشکهای تو چکیده پای لحظه ها آمده ام که گم شوم میان حرف مردمان اگر چه دلخوری ز من به خاطر گذشته ها دلت مثال آینه غبار غم گرفته من گذشته را برای تو ببین که زیر و رو کنم
ببین دوباره آمدم که با تو گفتگو کنم
میان خاطرات خود،یاد تو جستجو کنم
من آمدم که جاده را به قدر تار مو کنم
برای چشمهای تو ستاره آرزو کنم
نه فکر صبر و حوصله نه فکر آبرو کنم
صورت مهربان تو دوباره خنده رو کنم
دل پر از شکایتت به اشک شستشو کنم
فقط تو فرصتی بده که با تو گفتگو کنم
ساعت: 6:23 عصر
تاریخ: پنج شنبه 90/3/26