دوباره به صد عشوه روی آورم ببین اخم کردم که شادم کنی ببین قهر کردم ترشرو شوم اگر دست بر سینه ام پس بیا اگر گفتمت نه نمی خواهمت بله تو همینی که می خواهمت
ببین قهر کردم که نازم کشی
نگاهت نکردم نگاهم کنی
دوباره بیایی به سویم به شوق
دوباره مرا روبه راهم کنی
دو ابروی خود را به هم می کشم
نگاهم کنی زیر چشمی و من
دلت را به سوی خودم می کشم
دوباره بنامی مرا کودکت
دوباره بگویی نگاهم بکن
بخندانیم از ادا، شکلکت
جواب تو را گر ندادم نرنج
دوباره بیا پشت هم پشت هم
صدا کن مرا چون همیشه ترنج
تو دستان خود را به رویم گشا
بگیرم میان دو بازوی خود
بکن غرق گلبوسه هایت مرا
تو باور نکن چون که قهرم هنوز
تو دادی بکش بر سرم با کلک
بگو : من همینم بساز و بسوز
نشد بی محبت شوی یا که سرد
نشد لحظه ای قهر با من کنی
تویی معنی واژه خوب مرد
ساعت: 6:17 عصر
تاریخ: پنج شنبه 90/3/26