اشعار زیبای مرجان علی شاهی آنکه در جام دلم کرد نظر مرجان بود آنکه از عشق مرا داد خبر مرجان بود آنکه احساس مرا تنگ در آغوش کشید آنکه در سنگ دلم کرد اثر مرجان بود آنکه چشمان مرا برق طراوت بخشید کرد اشعار مرا تازه و تر مرجان بود آنکه دل را به صدای غزلش میلرزاند آنکه از عشق نمیکرد حذر مرجان بود آنکه خورشید دلش نور محبت می داد آنکه شوری ابدی داشت به سر مرجان بود آنکه چون شمع در آغوش خیالم میسوخت آنکه می برد مرا تا به سحر مرجان بود آنکه آتش به سراپای وجودم زد و کرد این دلِ سوخته را سوخته تر مرجان بود آنکه با مهر و صفا کل رقیبانش را یک شبه از دل من کرد به در مرجان بود آنکه آغوش سکوتش تب فریادم بود آنکه در سینه ی خود داشت گهر مرجان بود
ساعت: 12:35 عصر
تاریخ: جمعه 89/11/22